سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امید

صفحه خانگی پارسی یار درباره

زندگی را نخواهیم فهمید اگر ...

زندگی را نخواهیم فهمید اگر از همه ی گلهای سرخ دنیا متنفر باشیم...

فقط چون درکودکی وقتی خواستیم گل سرخی بچینیم، خاری در دستمان فرو رفته است.

زندگی را نخواهیم فهمید اگر دیگر آرزو کردن و رویا دیدن را از یاد ببریم

و جرأت زندگی بهتر داشتن را لب طاقچه به فراموشی بسپاریم....

فقط به این خاطر که در گذشته یک یا چند تا آرزوهایمان اجابت نشده.

زندگی را نخواهیم فهمید اگر عزیزی را برای همیشه ترک کنیم....

فقط به این خاطر که در یک لحظه خطایی از او سر زد و حرکت اشتباهی انجام داد.

زندگی را نخواهیم فهمید اگر دیگر درس و مشق را رها کنیم و به سراغ کتاب نرویم....

فقط چون در یک آزمون نمره ی خوبی به دست نیاوردیم و نتوانستیم یک سال قبول شویم.

زندگی را نخواهیم فهمید اگر دست از تلاش و کوشش برداریم....

فقط به این دلیل که یک بار در زندگی سماجت و پیگیری ما بی 

نتیجه ماند.

زندگی را نخواهیم فهمید اگر همه ی دستهایی که برای دوستی به سمت

ما دراز می شوند را پس بزنیم....

فقط به این دلیل که یک روز ،یک دوست غافل،به ما خیانت کرد و از اعتماد ما

سوء استفاده کرد.

زندگی را نخواهیم فهمید اگر از عاشق شدن طفره برویم....

فقط چون یک بار در عشق شکست خورده ایم،دیگر جرأت عاشق شدن را از

دست بدهیم و از دل بستن بهراسیم.

زندگی را نخواهیم فهمید اگر همه ی شانس ها و فرصت های طلایی

همین الان را نادیده بگیریم....

فقط به این خاطر که در یک یا چند تا از این فرصتها موفق نبوده ایم.

فراموش نکنیم که بسیاری اوقات در زندگی وقتی به در بسته ای می رسیم

و یکصد کلید در دستمان است هرگز نباید انتظار داشته باشیم که کلید در بسته همان

کلید اول باشد.

شاید مجبور باشیم صبر کنیم و همه ی صد کلید را امتحان کنیم تا یکی از آنها در را باز کند.

گاهی اوقات کلید صدم کلیدی است که در را باز می کند و شرط رسیدن

به این کلید،امتحان کردن نود ونه کلید دیگر است.

یادمان باشد که زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر کلید صدم را امتحان نکنیم...

فقط به این خاطر که نود و نه کلید قبلی جواب نداد. از روی همین زمین خوردن ها

و دوباره بلند شدن هاست که معنای زندگی فهمیده می شود و با توانایی ها و قدرت های

درون خود بیشتر آشنا می شویم.

زندگی را نخواهیم فهمید اگر از ترس زمین خوردن،هرگز قدم 

در جاده نگذاریم....  



گذر زمان ...

موقعی که اوضاع بر وفق مراد نیست، اغلب اشخاص فکر می کنند ( همیشه به همین منوال خواهد بود.)
اما شاید بتوانید از تمثیل بهتری هم استفاده کنید. مثلاٌ ( زندگی هم دارای فصلهایی است و من اکنون در فصل زمستانم)...
در زمستان بعضیها یخ می زنند و بعضی دیگر اسکی بازی می کنند!بعلاوه در پس هر زمستانی بهاری است! همچنان که در پی هر روزی شبی است . خورشید طلوع می کند و می توان دانه های تازه ای کاشت. آنگاه تابستان و سپس پائیز و فصل برداشت فرامی رسد.

آنتونی رابینز


تأثیر کلمات ...

آیا هرگز به این فکر افتاده اید که کلماتی که بطور عادتی از آنها استفاده می کنید دارای چه قدرت جادویی برای ایجاد روحیه مثبت و یا ایجاد غم و افسردگی هستند؟
آیا کلماتی که بکار می برید، سازنده اند یا نابود کننده؟
آیا در شما امید ایجاد می کنند یا نومیدی؟
برای اینکه تاثیر شگفت انگیز کلمات را در تغییر روحیه دریابید این بار که خواستید به بیان احساسات خود بپردازند، آگاهانه در انتخاب کلمات، دقت کنید. آنتونی رابینز

 

 


هیچ وقت برای تغییر دیر نیست!

  افلاطون گفته روح دایره است

    و من دایره های روحم را کشف کردم!
    پنح دایره دور روحم کشیدم، و خودم را در مرکز این دایره ها قرار دادم
    
    
    در دایره اول نام افرادی را نوشتم که حال و هوای خوبی به من می دهند
    و در دایره پنجم که دورترین دایره به مرکز بود
    نام کسانی را که از دنیای من فاصله دارند و بیشترین کشمکش را با آنها دارم
    
    
    همه ما دلمان می خواهد که احساسی خوب در مورد خودمان داشته باشیم
    و گاهی اوقات نداریم!
    گاهی حال و هوای ما در مورد خودمان بستگی به تاثیری دارد که دیگران روی ما می گذارند
    ... به آنهایی که در دایره آخر هستند و سعی می کنند که اعتماد به نفس ما را از بین ببرند
    
    
    نمی توانی کسی را مجبور کنی که دوستت داشته باشد
    و گاهی حضور در کنار افراد نامناسب باعث می شود
    حتی در مفایسه با تنهایی ات، بیشتر احساس تنهایی کنی...
    
    در چنین وضعیتی تلاش برای ایجاد تغییر و تحول
    ممکن است باعث شود راهت را گم کنی
    یا شاید باعث شود وجود خودت که تو را "تو" می کند را ازدست بدهی
    
    
    گاه سالها طول می کشد تا یاد بگیری چگونه از خودت مراقبت کنی
    به همین دلیل بسیار مهم است
    که افرادی را در اطرافت داشته باشی که دوستت بدارند
    حتی گاهی بیشتر از آنچه که
    خودت می توانی خودت را دوست داشته باشی
    
    
    در مواجه با افراد از خودت بپرس
    این فرد چه حسی در من ایجاد می کند...
    در کنار او می توانم خودم باشم؟
    با او می توانم رو راست باشم؟
    می توانم به او هرچه می خواهم بگویم؟
    در کنار او احساس راحتی می کنم؟
    وقتی او وارد می شود چه حسی به من دست می دهد؟
    و وقتی می رود چه حالی می شوم؟
    وقتی با او هستم احساسات واقعی ام را پنهان می کنم یا با او روراستم؟
    آیا او باعث می شود احساس حقارت کنم یا به خودم ببالم؟
    
    
    فلسفه وجود این 5 دایره، شناخت است، نه پیش داوری
    پس با خودت روراست باش
    با افرادی که در نظر تو بد خلق اند، مدارا کن
    و خودت را مقید نکن که چون به صرف اینکه با کسی در سر کار و یا اوقاتی ممتد
    هر روز زمانی را می گذرانی
    باید او را در دایره اول و نزدیک به خودت جای دهی
    
    
    در دایره اول افرادی را بگذار که از صمیم جان به آنها اعتماد داری
    حتی اگر هر روز آنها را نمی بینی
    ولی وجود آنها باعث حس خوب و ارزشمندی در تو می شود
    از خودت بپرس
    در مورد افکار و خواسته هایم به چه کسی می توانم اعتماد کنم؟
    آنها همان کسانی هستند که در دایره اول جای دارند
    با این افراد و در کنار آنها، قدرتمندی...
    ارزشهای مشترک با آنها داری
    و با حضور آنها در زندگیت، دنیا را زیباتر می بینی
    دوستان و همراهانی خارق العاده!
    
    
    دایره دوم جای کسانی است که به رشد معنوی تو کمک می کنند
    مربیان... آموزگاران
    و شاید هم افرادی که تنها برای وقت گذرانی خوبند
    بیرون رفتن و خندیدن...
    چیزی به تو اضافه نمی کنند
    ولی در عین حال هم باعث نمی شوند که حس بدی نسبت به خودت داشته باشی
    
    
    دایره سوم همکاران و اقوامند
    و شاید هم آدمهای خنثی، کسانی که نقش بسیار کوچکی در چند ساعت از زندگی تو ایفا می کنند
    و تاثیر آنها نیز تنها همان چند ساعتی است که با آنها هستی
    هیچ زمانی در غیر از ساعت ملاقاتشان به آنها فکر نمی کنی
    و به راحتی می شود با فرد دیگری جایگزین شوند
    افراد این دایره در محدوده کار و وظایفشان با تو هستند و لاغیر
    
    
    دایره چهارم سر آغاز عزم راسخ توست!
    آنها کسانی هستند که در کار تو اخلال ایجاد می کنند
    افراد این دایره لزوما" با خود واقعی تو مرتبط نیستند
    حتی ممکن است رییس اداره ای باشد که تنها دورادور با کار آنها در ارتباطی
    افراد این دایره در زندگی اجتماعی و حرفه ات مهم هستند...
    در کنار آنها نمی توانی راحت باشی
    و وقتی آنها را می بینی شاید حتی آشفته و پریشان شوی
    
    
    دایره آخر جای دورترین افراد است
    جای آدمهایی که به تو لطمه زده اند، تحقیرت کرده اند،
    کسانی که همیشه به تو انرژی منفی می دهند
    و احساسات زجرآوری را با آنها تجربه می کنی
    
    
    خوب اکنون که جای هر کس را تعیین کردی
    اجازه نده کسانی که در دایره آخر جای دارند
    مستقیما" روح و روان تو را هدف قرار دهند
    نگذار کسی اولویت زندگی تو باشد، وقتی تو فقط یک انتخاب در زندگی او هستی...
    یک رابطه بهترین حالتش وقتی است که دو طرف در تعادل باشند
    
    
    شخصیت خودت را برای کسی تشریح نکن
    چون کسی که تو را دوست داشته باشد به آن توضیحات نیازی ندارد
    و کسی که از تو بدش بیاید، باور نمی کند!
    
    
    وقتی دائم بگویی گرفتارم، هیچ وقت آزاد نمی شوی
    وقتی دائم بگویی وقت ندارم، هیچوقت زمان پیدا نمی کنی
    وقتی دائم بگویی فردا انجامش می دهم، آن فردا هیچوقت نمی آید!
    وقتی صبح بیدار می شویم دو انتخاب داریم:
    برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم،
    یا بیدار شویم و رویاهایمان را دنبال کنیم.
    انتخاب با توست...
    ما کسانی که به فکرمان هستند را نگران می کنیم و حتی به گریه می اندازیم
    و گریه می کنیم برای کسانی که حتی لحظه ای به فکر ما نیستند!
    این یکی از حقایق عجیب زندگی است،
    و اگر این را بفهمی،
    هیچوقت برای تغییر دیر نیست!

ده چیزی که به یادتان نخواهد ماند ...

بعضی وقت ها چیز های کوچک اعصاب ما را بی خودی و زیادی خورد می‌کنند. بعضی ها هم کلآ این اخلاق را دارند که هر مشکلی را فاجعه ببینند و فقط دنبال بهانه می گردند برای ناراحت بودن. چیز هایی که واقعآ چند ساعت هم اهمیت ندارند چه برسد به ده سال! وقتی واقعآ تاثیر بدی در زندگی دراز مدت شما نخواهند داشت چرا باید بی خود روز خود و اطرافیان تان را تلخ کنید؟
ده مورد زیر شاید امروز اهمیت داشته باشند ولی ده سال دیگر آنها را حتی به یاد هم نخواهید آورید:
1- غلط املایی در پستی که نوشتید!
2- شخصی که امروز تو خیابون موقع رانندگی بهتان فحش داد!
3- لنگه جورابی که وقتی مادر زن تان آمد روی دسته صندلی آشپزخانه بود!
4- خروجی‌ای که توی اتوبان رد کردید!
5- کتاب هایی که سه روز دیر به کتابخانه پس دادید!
6- رفتن برق وقتی داشتید برنامه مورد علاقه تان را تماشا می‌کردید!
7- کامنتی که زیر پست درد دل های شما داشتن «وب خوب» را به شما یادآوری می‌کند و درخواست تبادل لینک می‌کند!
8- هزار تومان اضافه ای که اشتباهی به راننده تاکسی دادید!
9- بچه ای که بهتان زبان درازی کرد!
10- خراشی که موقع اصلاح روی صورت تان افتاد!
حالا مواردی را بخوانید که ده سال دیگر از اینکه امروز یا این روز ها آنها را انجام داده اید خیلی خوشحال خواهید شد:
1- نوشتن ایده ها و هدف های تان!
2- کار کردن در ساعاتی از روز که بیشترین انرژی و کارایی را دارید!
3- گفتن «دوستت دارم» به همسر و فرزندانتان!
4- خوردن کلی میوه و سبزیجات!
5- نیم ساعت پیاده روی ، طلوع آفتاب ، هوای صبح ، ورزش!
6- زود بیدار شدن برای کار کردن روی چیزی که واقعآ برای تان مهم است!
7- وقت گذاشتن برای یاد گرفتن یک حرفه تازه یا به روز کردن اطلاعات فعلی تان!
8- وقت گذاشتن برای خودتان ، برای فکر کردن ، برای آرامش!
9- دادن یک تست کامل پزشکی!
10- ترک یک عادت بد! ، ترک سیگار!
نظرتون چیه؟ با خودتان رو راست باشید! یک لحظه فکر کنید. ده سال دیگر ، سال 1401 به کدام یکی فکر می‌کنید؟ لنگه جورابی که توی آشپزخانه بود؟ خروجی اتوبان؟ یا کم کاری های بزرگی که در راه رسیدن به اهداف تان کردید؟
به جای اینکه خودتان را بی خود نگران چیز های کوچکی کنید که یکی دو روز بعد فراموش می‌کنید روی اهدافی تمرکز کنید که در دراز مدت باعث موفقیت و رضایت شما از زندگی می‌شوند