سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امید

صفحه خانگی پارسی یار درباره

صفحه کلید موفقیت

 

«آ» : «آرامش» وقتی به سراغت می‌آید که «تلاش» کرده باشی.

«ا» : «اعتمادبه‌نفس» یک «سرمایه» است نه یک «کلمه»!

«ب» : برای «بهتر» شدن زندگی‌ات، «بهتر» فکر کن!

«پ» : چرک‌نویس‌های زندگی‌ات گاهی به «پاک‌نویس» احتیاج دارند!

«ت» : «تفاهم» درک کردن نیازهای طرف مقابل است نه دانستن نیازهای خود!

«ث» : «ثابت‌قدم بودن»، یکی از راه‌های «موفقیت» است.

«ج» : «جرأت» با داشتن «ترس» به‌وجود می‌آید.

«چ» : «چگونگی برخورد با مشکلات و ناکامی‌ها» مهم است، نه خود مشکلات و ناکامی‌ها!

«ح» : «حاصل» هر زحمتی رحمت است؛ مطمئن باش!

«خ» : «خداوند» دنیا را به تو نشان‌می‌دهد؛ تو خودت را به خداوند نشان بده!

«د» : «داشتن‌ها» همیشه به انسان کمک نمی‌کنند؛ گاه این نداشتن‌هاست که موجب خلق آثار می‌شوند.

«ذ» : «ذره‌ذره‌ی» زندگی‌ات را شکرگزار باش!

«ر» : «رهاشدن» از درد، ابتدای پذیرفتن درد است.

«ز» : «زشت یا زیبا»؛ این بستگی به نگاه تو دارد.

«ژ» : «ژولیدگی و آشفتگی ظاهری» می‌تواند دلیلی بر ژولیدگی و آشفتگی درونی نیز باشد؛ از پایه شروع کن تا به اصل برسی.

«س» : «سلامتی»، ثروتی‌ست که ثروت‌های دیگر را جذب می‌کند.

«ش» : «شکرگزاری» یعنی رسیدن به «شادکامی».

«ص» : «صادقانه» زندگی کن؛ صادقانه جواب بگیر.

«ض» : جلوی ضرر را از هر جا بگیریم، منفعت است.

«ط» : «طاقت‌داشتن» در برابر سختی‌ها یعنی روزه داشتن تا هنگام افطار (سختی‌ها می‌روند و جسم و روح پیروز می‌شوند.)

«ظ» : «ظاهر» و باطن اگر به هم نزدیک شوند، آینه می‌شوی!

«ع» : «عشق» به زندگی‌ست نه عادت به زندگی.

«غ» : «غصه‌خوردن» هم‌چون سبزی نشسته است؛ غصه‌ها را بشور!

«ف» : «فاتح» فردای خود شدن، «امروز» را می‌طلبد.

«ق» : «قدرت» در دیدن معایب نیست؛ در گفتن محاسن است.

«ک» : «کمک کردن» به دیگران درحقیقت، یک نوع کنترل دردهای خودمان نیز هست.

«گ» : «گاهی» شعری زمزمه کن، عکس بگیر، مهمان دعوت کن، یادداشتی بنویس، گاهی از گِله و غصه دوری کن؛ ضرر نمی‌کنی!

«ل» : «لحظه‌های» قشنگ زندگی‌ات را تکرار کن!

«م» : «محبت» هم‌چون مادر، منتظر دعوت نمی‌ماند.

«ن» : «ناامیدی» از ندانستن است!

«و» : «وفای‌به‌عهد» اولین نشانه برای اعتماد دو قلب است.

«ه» : «هدیه‌ی» خداوند به انسان ،«عقل» اوست.

«ی» : «یاور» همیشه همراه، موبایل نیست؛ خداوند است!
 

تفکر همه یا هیچ را کنار بگذارید

ممکن است این فکر که دیگران در شرایط بهتری از شما قرار دارند، خوش‌بخت‌تر و خوش‌شانس‌ترند، از نعمت‌های بیش‌تری برخوردارند و در زندگی‌شان هیچ مشکلی ندارند، مدت‌ها ذهن شما را به خود مشغول کرده باشد. این نوع طرز فکر، سبب می‌شود که مدام بخواهید خودتان را با دیگران مقایسه کنید اما واقعیت، چیز دیگری‌ست. اشکال کار در شیوه‌ی تفکر شماست. فیلتر ذهنی، روشی‌ست که شما با استفاده از آن، سعی می‌کنید برخی از اطلاعات را نادیده بگیرید و برخی دیگر را پررنگ‌ کنید. این کار به تحریف اطلاعات منجر می‌شود و سبب می‌گردد که نتوانید واقعیت‌ها را آن‌گونه که هست، ببینید. برای مقابله با تحریف شناختی، به‌کارگیری تکنیک‌های زیر می‌تواند مفید باشد:

1- تفکر همه یا هیچ را کنار بگذارید:

هیچ‌چیز سیاه و سفید و مطلقی وجود ندارد؛ همه‌چیز نسبی‌ست؛ بنابراین نمی‌توان انسان‌ها را صرفاً در دو طبقه‌ی سیاه و سفید یا بدبخت و خوشبخت جای‌داد. به‌یاد داشته باشید که قانون خوشبختی، نسبی‌ست و هیچ‌کس صددرصد خوشبخت یا بدبخت نیست. بسیاری از افرادی که شما در ظاهر، آنان را در طبقه‌ی بدبخت قرارمی‌دهید، ممکن است واقعاً بدبخت نباشند، بلکه از نعمت‌هایی در زندگی‌شان بهره‌‌مند باشند که شما از آن‌ها بی‌خبرید. از طرفی، بسیاری از افرادی که در ظاهر خیلی خوشبخت به‌نظر می‌رسند نیز ممکن است در زندگی‌شان با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم ‌کنند و دلیلی نمی‌بینند که درمورد آن با شما یا دیگران حرفی بزنند؛ بنابراین لازم است در دسته‌بندی انسان‌ها به‌جای استفاده از دو طبقه‌ی سیاه و سفید، افراد را به‌صورت طیف دسته‌بندی نمایید.

2- خود را با دیگران مقایسه نکنید:

مقایسه کردن خود با دیگری، غیرمنطقی‌ست، زیرا شما بی‌تردید از نظر تاریخچه‌ی زندگی و موقعیت فعلی با دیگری در یک سطح نیستید؛ بنابراین چنین مقایسه‌ای، غیرمنصفانه است و شما را به نتایج نادرستی می‌رساند و به اعتمادبه‌نفس شما لطمه خواهد زد. به‌جای این کار، امروز خود را با دیروزتان مقایسه کنید.

3- براساس ظاهر دیگران درباره‌ی آنان قضاوت نکنید:

قضاوت درباره‌ی دیگران براساس ظاهر، داوری درستی نیست و نمی‌توان صرفاً با قضاوت درباره‌ی ظاهر افراد، به نتایجی راجع‌به شخصیت و رفتار آنان رسید؛ برای نمونه عده‌ای ممکن است با دیدن امکانات مادی ظاهری یک فرد به این نتیجه برسند که او خوشبخت است، درحالی که خوشبختی، احساس رضایت درونی‌ست و ربطی به امکانات بیرونی ندارد. از طرفی، افرادی هم هستند که باوجود مشکلات فراوان، سعی می‌کنند ظاهر خود را با سیلی سرخ نگه‌دارند و مایل نیستند که سفره‌ی دل خود را پیش هرکسی بازکنند و دیگران را در مشکلات خویش سهیم نمایند. افرادی هم هستند که در ظاهر، خود را خیلی خوب و کامل و بدون نقص نشان‌می‌دهند اما ممکن است واقعاً این‌گونه نباشند و در درازمدت متوجه شوید که بسیار خودخواه، دیگرآزار و پرخاشگرند؛ بنابراین برای قضاوت درباره‌ی افراد نباید عجله کرد، بلکه باید افراد را در موقعیت‌های مختلف و برای مدت‌زمان طولانی مورد مشاهده قرار داد تا به جمع‌بندی درستی درباره‌ی آنان رسید.

4- با گذشته‌ی خود رقابت کنید:

برای سنجش پیشرفت خود، نیازی نیست که به دیگران نگاهی بیندازید تا متوجه جایگاه خود شوید، بلکه اگر نگاهی به گذشته‌ی خود بیندازید و ببینید مسیر زندگی را در این سال‌ها (به‌طور نمونه 5سال اخیر) چگونه طی کرده‌اید، قبلاً کجا بودید و درحال حاضر کجا قرار دارید؛ بدون شک متوجه خواهید شد که آیا از فرصت‌های زندگی استفاده کردید و رشد کردید یا فرصت‌ها را ازدست دادید و در جا زدید؟

5- با احساس حسادت نسبت به دیگران مقابله کنید:

اگر نسبت به کسی حسادت می‌ورزید، از خودتان بپرسید چه‌چیزی سبب می‌شود که نتوانم نقاط قوت دیگران را ببینم؟ چه نقطه ‌ضعفی در من هست که مرا از دیدن نقاط قوت و ضعف دیگران بازمی‌دارد؟ خود را به‌جای طرف مقابل بگذارید و مسأله را از دیدگاه او ببینید. مطمئناً شما هم از این‌که مورد حسادت قرار گیرید، خوشحال نمی‌شوید و این را حق مسلم خود می‌دانید که از مواهب و نعمت‌هایی برخوردار باشید؛ بنابراین هرگاه نسبت به کسی احساس حسادت داشتید، به خودتان بگویید او در جایی‌ست که باید باشد؛ حتماً شایستگی آن را داشته و مطمئناً برای رسیدن به این جایگاه و موقعیت، تلاش زیادی کرده است.

6- به مواهبی که خداوند به شما داده است، فکر کنید:

فکرکردن درباره‌ی نعمت‌های خدادادی و مواهبی که زندگی در اختیار شما گذاشته است، می‌تواند دیدگاه‌تان را نسبت به خودتان و دیگران تغییر دهد؛ به این‌ترتیب، احساس خواهید کرد که آن‌قدر هم که فکر می‌کنید، در وضع بدی قرار ندارید و فرد نسبتاً خوشبختی هستید. برای تأثیر بیش‌تر می‌توانید فهرستی از مواهب زندگی را روی کاغذی بنویسید و همیشه با خودتان به همراه داشته باشید و در مواقع لازم به آن نگاه بیندازید.


بر حس توقع غلبه کنیم.

شاید نتوان این مسئله را در مورد تمام افراد صادق دانست ولی اکثر مردم متوقع هستند.

توقع یعنی اینکه فرد باور داشته‌باشد جهان پیرامونش به او بدهکار است، انتظار امتیازاتی را داشته باشد و پیش از اعطا کردن چیزی، به‌دنبال دریافت آن باشد. آیا فکر می‌کنید چنین احساسی دارید؟ پیش از آنکه پاسخ منفی بدهید این مقاله را بخوانید و به آن فکر کنید.
برخی از کودکان با احساس حق‌به‌جانب بودن بزرگ می‌شوند. همه می‌دانیم که بچه‌ها اصولا بر خواسته‌هایشان و زمان مورد نظر برای دستیابی به آنها پافشاری می‌کنند. متأسفانه، این مسئله به کودکی ختم نمی‌شود. نوجوانان امروزه اغلب خود و خانواده‌هایشان را به‌خاطر داشتن فناوری‌های روز و مدهای لباس و غیره به دردسر می‌اندازند.
کمتر درس می‌خوانند و عملکرد بدی در مدرسه دارند؛ زیرا متوقعند که نمرات باید به آسانی به‌دست بیایند و بدتر از این در طول دوران تحصیل خود، رشد اجتماعی اندکی دارند.
هرگونه تاخیر، زحمت و محدودیتی فریاد افراد حق‌به‌جانب را به آسمان بلند می‌کند. آنها همیشه در انتظار پول، خدمات، ارتقا و جایزه هستند. حتی وقتی که برای رسیدن به آنها بیش از چند دقیقه تلاش نکرده‌اند. به هر حال زندگی حاضر و آماده‌ای که تا به‌حال تجربه کرده‌اند، به آنها تنها ناشکیبایی و توقع را آموخته است.
آیا تا به‌حال از نابرابری‌ها و بی‌عدالتی شکایت کرده‌اید؟ اینکه چطور همه چیز برای دیگران به سهولت فراهم می‌شود، در حالی که شما باید برای دستیابی به کوچک‌ترین چیز متحمل رنج و زحمت شوید یا اینکه برای انجام وظیفه خود توقع پاداش، تبریک یا تشکر داشته باشید، اینها همگی علائم متوقع بودن هستند.
چگونه می‌توان بر حس توقع غلبه کرد؟
به‌یاد داشته باشید که در زندگی همیشه موقعیت‌هایی بوده که شما بیش از حق خود و زحمتی که کشیده‌اید دریافت کرده‌اید، همینطور این توهم که دنیا به شما بدهکار است نمی‌تواند گره‌ای از مشکلات شما بگشاید یا باعث پیشرفت شما شود. باید بر این حس نادرست و کاذب غلبه کنیم و آن را در کودکان‌مان نیز از بین ببریم.
اولین گام برای غلبه بر این احساس کاذب پذیرفتن چند واقعیت ساده است:
* زندگی عادلانه نیست.
برخی افراد بیشتر دارند اما فقط به خاطر این که بیشتر تلاش کرده‌اند. همینطور پیرامون شما پر از افرادی است که سخت‌تر از شما کار می‌کنند و کمتر از شما دریافت می‌کنند. وقتی دارید درباره تمول بخشی از جامعه صحبت می‌کنید، نیم نگاهی هم به بخش فقیرتر از خودتان داشته باشید.
* هیچ‌کس به شما بدهکار نیست.
از هر چیزی که استفاده می‌کنید، حتی هوایی که نفس می‌کشید به شما هدیه شده است.
* اهداف و آرزوها تنها با کار و تلاش سخت و استمرار به‌دست می‌آیند. موفقیت شما را تعقیب نمی‌کند، شما باید به‌دنبال آن بدوید.
* مشکلات همیشه وجود دارند. شما خاص هستید و به‌طور قطع توانایی‌ها و قابلیت‌های فوق‌العاده‌ای دارید اما باید برای دستیابی به تمایلات‌تان شکیبا باشید، مثل همه!
خوشبختانه اکثر ما می‌توانیم واقعیت را درک کنیم و برای آنچه داریم شکرگزار باشیم. باید بیاموزیم که کار و تلاش بخش تفکیک‌ناپذیر راه رسیدن به اهداف و آرزوهاست. اینکه ما توانایی و ظرفیت دستیابی به یک هدف را داشته باشیم، به معنای آن نیست که آن را دریافت می‌کنیم.

با دوراهی چه کنیم؟

شاید این، یکی از دردناک‌ترین و سخت‌ترین کلماتی باشد که هر انسانی در زندگی به زبان می‌آورد. چه بخواهیم و چه نخواهیم، در زندگی با چنین پدیده‌ای روبه‌رو می‌شویم. 
اول از همه باید درنظر داشته باشیم که سر دوراهی ماندن، نشانه‌ی ضعف و ناتوانی ما در کنترل مسیر زندگی نیست؛ این یک مسأله‌ی عادی‌ست که تمام انسان‌ها با آن مواجه‌شده‌اند اما مسأله‌ی مهم، این است که با این قضیه چطور برخورد کنیم؟
3راه وجود دارد :
1) عقب‌نشینی و پشیمانی از ورود به این راه (معمولاً انسان‌های درون‌گرا)
2) شیرجه در یک ‌راه بدون تفکر و تدبیر (معمولاً انسان‌های برون‌گرا)
3) مسیر تعادل و آرامش، یعنی انسان خودش را توانمند و فهیم در انتخاب مسیرِ درست بداند و با حفظ آرامش، به حل‌کردن مسأله بپردازد.
دوراهی‌ها مانند مسأله می‌مانند و از آن‌جایی که مسائل‌ را بر روی کاغذ حل‌می‌کنند، مسائل ذهنی ‌را هم باید بر روی کاغذ نوشت. پس هروقت گرفتار دوراهی و تضاد شدید، به خودتان فرصت تفکر بدهید. یک جای خلوت و آرام بنشینید. چند نفس عمیق بکشید و از خالق ذهن، راه درست ‌را طلب کنید. چند کاغذ سفید بردارید و شروع کنید به تبدیل‌کردن افکار انتزاعی به افکاری که صورت عینی دارند و بر روی کاغذ دیده می‌شوند.

باید تمام افکارتان‌ را بنویسید؛ وگرنه به عمق افکار اصلی‌تان نمی‌رسید. این‌کار را حتماً در یک فضای مطمئن انجام دهید تا ترسِ متوجه‌شدن دیگران از افکارتان، مانع ورود آن‌ها به ذهن‌تان نشود.
آن‌قدر بنویسید تا به یک ‌نتیجه‌ی ثابت برسید. البته ممکن‌است این‌کار مدت‌ها طول بکشد اما نگران نباشید چون این‌کار، آن‌قدر لذت‌بخش و جذاب است که در این‌راه به یک انسان پرتلاش و علاقه‌مند تبدیل می‌شوید.
پس بنویسید تا لذت ببرید.

پنج قانون برای غلبه بر غمها

قانون اول:

 

سعی کنید با مشغول کردن خودتان با کارهای دیگر غمها را از ذهنتان دور نگه دارید.برای رهایی از کرم هایی که ذهن وفکر شما را می خورند بهترین روشی که می توانید بکار ببرید.دایما در حرکت بودن و فعالیت داشتن است. 

قانون دوم:

به موضوعات کوچک خیلی توجه نکنید و ذهنتان را  با آنها مشغول نکنید اجازه ندهید که مورچه های کوچک زندگیتان را خراب کنند .

قانون سوم:

برای رهایی از ناراحتی هایتان از قانون احتمالات استفاده کنید از خودتان این سوال را بپرسید : احتمال به وقوع پیوستن این موضوع چند در صد است؟

قانون چهارم:

با قطعیات همراهی کنید اگر در شرایطی قرار گرفته اید که کنترل آن از توان شما خارج است به خودتان این را بگویید :

((این موضوع محال است شکل دیگری پیدا کند.))

قانون پنجم:

به غم هایتان دستور توقف دهید.

میزان ارزش هر چیزی را برای خودتان مشخص کنید و سعی کنید بیش از آن به موضوع فکر نکرده و اهمیت ندهید.

 

              ((خودمان را برای مسایل ساده و پیش پا افتاده ای

که در واقع باید به فراموشی بسپاریم ناراحت نکنیم. فراموش

نکنیم زندگی کوتاه تر از آن است که آن را حقیر  بشماریم))

                                   

 

خدایا !

به من برای پذیرش چیز هایی که قدرت تغییر آن را ندارم

صبر

وبرای آنهایی که قادر به تغییر هستم

جسارت

و برای تشخیص اینها از یکدیگر عقل عطا فرما.