خدا را گفتم
خدا را گفتم
بیا جهان را قسمت کنیم :
آسمان برای من ابرهایش برای تو
دریا برای من موج هایش برای تو
ماه برای من خورشید برای تو
خدا خندید و گفت :
تو بندگی کن و انسان باش همه دنیا برای تو …..
من هم برای تو ...
خدا را گفتم
بیا جهان را قسمت کنیم :
آسمان برای من ابرهایش برای تو
دریا برای من موج هایش برای تو
ماه برای من خورشید برای تو
خدا خندید و گفت :
تو بندگی کن و انسان باش همه دنیا برای تو …..
من هم برای تو ...
خداوند مىفرماید: «أُدْعُونى أَسْتَجِبْ لَکُمْ»(1)؛ مرا بخوانید تا به شما پاسخ دهم. مىدانیم که خداوند صادق است و در سخن او گمان خلاف نمىرود، لیکن یکى از بهترین شواهد بر صدق گفتار حق تعالى مواردى است که در قرآن کریم آمده است که انبیا، اولیا و بندگان صالح حق تعالى در شرایطى خاص خدا را خواندند و خدا هم دعاى آنان را اجابت کرد و آنها را از غم واندوه رهانید.
وقتى که خداوند داستان حضرت یونس و زندانى شدن او در شکم ماهى در قعر دریا، و قبول توبه و استغفار او را بیان مىکند در پایان اشاره مىکند به دعا و مناجات یونس در قعر دریا، و مستجاب شدن دعا و نجات یافتن او از چنان زندان وحشتناک، در آخر سخن مىفرماید: «وَکَذلِکَ نُنْجِى المُؤْمِنینَ»(2)؛ ما اینچنین مؤمنان را نجات مىدهیم. و این معنا را بالفظ مستقبل (که دلالت بر دوام و استمرار دارد) بیان مىکند. گویا خداوند مىخواهد بفرماید: مباداگمان کنید اینگونه برخورد و یارى و کمک ما اختصاص به یونس و یا گذشتگان و یا پیامبران دارد؛ بلکه نجات و یارى و کمک و هدایت ما شامل حال همه مؤمنان است؛ آنهایى که از سوز دل و از عمق جان در گرفتارىها خدا را بخوانند.
در حقیقت خداوند با ذکر داستان حضرت یونس و حسن ختام آن با این جمله، به مردم با ایمان راه ارتباط بندگان با خدایشان را نشان مىدهد که در مشکلات و سختىها به خداوند امیدوار باشند و به درگاه او روى آورند و هیچگاه از رحمت الهى مأیوس نباشند، چرا که فریادرس همه در همهجا خداوند است.
5487 1 - غافر (40) آیه 60
54872 5487- انبیاء (21) آیه 88
روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد امده است .
فکر می کنید آن مرد چه کرد؟!
خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت ؟
او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت : "خدایا ! می خواهی که اکنون چه کنم؟
مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود ، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود :
مغازه ام سوخت ! اما ایمانم نسوخته است ! فردا شروع به کار خواهم کرد.
خوشا به حال آنان که نیاز خود را به خدا احساس می کنند، زیرا ملکوت آسمان از آن ایشان است.
خوشا به حال آنان که مهربان و با گذشت اند، زیرا از دیگران گذشت خواهند دید.
خوشا به حال پاکدلان ، زیرا خدا را خواهند دید.
گمان مبرید که آمده ام تا تورات موسی و نوشته های سایر انبیاء را منسوخ کنم ؛ من آمده ام آنها را تکمیل نمایم و به انجام رسانم. هر که احکام خدا را اطاعت نماید و دیگران را نیز تشویق به اطاعت کند، در ملکوت آسمان بزرگ خواهد بود.
او (خدا) آفتاب خود را بر همه می تاباند؛ چه بر خوبان، چه بر بدان، باران خود را نیز بر نیکوکاران و ظالمان می باراند.
از کسی ایراد نگیرید تا از شما نیز ایراد نگیرند. زیرا هر طور که با دیگران رفتار کنید، همانگونه با شما رفتار خواهند کرد. چرا پر کاه را در چشم برادرت می بینی، اما تیر چوب را در چشم خودت نمی بینی؟ چگونه جرأت می کنی بگویی : اجازه بده پر کاه را از چشمت در آورم ، در حالی که خودت چوبی در چشم داری؟
بخواهید تا به شما داده شود، بجویید تا بیابید، در بزنید تا به روی شما باز شود، زیرا هر که چیزی بخواهد، به دست خواهد آورد، و هر که بجوید ، خواهد یافت . کافی است در بزنید که در به رویتان باز می شود.
آنچه می خواهید دیگران برای شما بکنند، شما همان را برای آنها بکنید.
تولد پیامبر مهر و محبت ، حضرت عیسی علیه السلام مبارک.
بر معراج ستاره، بر چکاد رنگین کمان، در قلب سبز کتاب خدا، یک سخن نوشته اند،معبد دل را پاکیزه دار تا معبود بیاید و در آن معبد، محمل گزیند...