امام حسین(ع) بعد از شهادت به دخترش چه فرمود؟
دختر امام حسین(ع) کنار پیکر بیسر پدرش آمد، سخت گریست و جنازه را در آغوش گرفت و از شدت گریه حالت غش به وی روی داد و شنید صدایی میگوید: شیعیانم وقتی آب گوارا نوشیدند، مرا یاد کنید.
سکینه دختر بزرگوار امام حسین(ع) که در علم و معرفت، ادب، توجه به حق از نوادر روزگار بود مورد توجه خاص حضرت اباعبدالله الحسین(ع) بود، نام اصلی او را آمنه، امینه یا امامه هم نوشتهاند در ماجرای کربلا حضور داشت و از نزدیک شاهد شهادت پدر، برادران و اقوام و یاران خویش بود.
روز عاشورا، چون امام حسین(ع) هنگام وداع با اطفال و زنان، دید که دخترش سکینه از زنان کنار گرفته و در حال گریستن است به او فرمود: «سیطول بعدی یا سکینه فاعلمی منک البکاء اذا الحمام دهانی»، سکینه جان: بدان پس از من، آنگاه که مرگ گرفتارم ساخته، گریه تو، طولانی خواهد بود تا جان در بدن دارم، مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان، ای بهترین بانوان! هر زمان که کشته شدم تو از هر کس دیگر، به سوگواری من سزاوارتری.[1]
بعد از شهادت امام حسین(ع) وقتی که اهلبیت(ع) آن حضرت را به اسارت گرفتند و موقع حرکت کاروان به سوی کوفه به دستور عمر سعد کاروان را از قتلگاه عبور دادند که اهلبیت پیامبر اکرم(ص) وقتی عزیزان خود را با وضعی دردآور و آغشته به خون دیدند از کجاوه ها پیاده شده هر کدام در کنار جنازه عزیزی به نوحه و سوگواری پرداخت.
در برخی از منابع و مقاتل نقل شده است که سکینه دختر امام حسین(ع) کنار پیکر بیسر پدرش آمد و ابتدا نشناخت بعد از آنکه فهمید جنازه پدرش است، سخت گریست و جنازه را در آغوش گرفت و از شدت گریه حالت غش به وی روی داد و شنید صدایی میگوید: «شیعتی ما ان شربتم ماء عذب فاذکرونی او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی»[2]
یعنی؛ شیعیانم وقتی آب گوارا نوشیدند، مرا یاد کنید و چون از غریبی یا شهیدی یاد شد، مرا نوحه کنید.
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم درباره این روایت، چنین میگوید: کفعمی در مصباح نقل میکند: حضرت سکینه وقتی در قتلگاه پدر را شناخت، بدن او را در آغوش گرفت و از شدت اندوه، غش کرد. و در عالم غشوه شنید، پدرش میفرماید: ای شیعیان من! هرگاه آب خوش و گوارا نوشیدید، از لب تشنه من یاد کنید و هرگاه درباره غریب و شهیدی سخنی شنیدید، به یاد غربت و شهادت من گریه کنید، من نبیره پیامبری هستم که بدون گناه مرا کشتند و بعد از کشتن از روی عمد بدنم را پایمال سم ستوران قرار دادند و کوبیدند، ای کاش در روز عاشورا همه بودید و میدیدید که چگونه برای کودکم از دشمن آب گرفتم، کودکم را به جای آب، با خون تیر ظلم سیراب کردند…».[3]
آری، شهادت امام حسین(ع) و یارانش با تشنگی، چنان داغ و غم سنگینی بر دلهای مؤمنان نهاد که تا قیامت سزاوار است با دیدن هر آب گوارایی و یا نوشیدن هر آب و شربتی گوارا، از لبهای عطشان آن حضرت یاد شود، چرا که آب، یادآور آن عاشورای عطش ریز و آن لبهای تشنه عاشوراییان شهید است.
امام صادق(ع) فرمود: من هرگز آب سرد ننوشم مگر آنکه حسین بن علی را به یاد میآورم و نیز فرمود: هر که آب بنوشد و حسین(ع) را یاد و قاتل او را لعن کند، برای او هزار نیکی نوشته میشود و هزار گناه از او محو میشود.[4]
بنابراین این روایت هم میتواند تأییدی بر آنچه که از سکینه بنت الحسین نقل شده باشد.
*معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ فرهنگ عاشورا، جواد محدثی.
2ـ وسائل المحبین، محمد حسین شریعتمداری.
3ـ فرهنگ سخنان امام حسین (ع)، علی مؤیدی.
*پینوشتها:
[1]. ابو مخنف، لوط بن یحیی، مقتل الحسین (ع)، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، 1398ش، ص194?
[2]. طریحی، فخر الدین، المنتخب، قم، انتشارات شریف رضی، 1413ق، 307?
[3]. کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح، قم، انتشارات رضی، 1405ق، ص741، این مطلب، هم چنین در منابع معالمی السبطین، ج2، ص55، ریا حسین الشریعه، ج3، ص275 آمده است، و خصایص الحسینیه، ص99?
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش، ج6، ص
روز عاشورا، چون امام حسین(ع) هنگام وداع با اطفال و زنان، دید که دخترش سکینه از زنان کنار گرفته و در حال گریستن است به او فرمود: «سیطول بعدی یا سکینه فاعلمی منک البکاء اذا الحمام دهانی»، سکینه جان: بدان پس از من، آنگاه که مرگ گرفتارم ساخته، گریه تو، طولانی خواهد بود تا جان در بدن دارم، مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان، ای بهترین بانوان! هر زمان که کشته شدم تو از هر کس دیگر، به سوگواری من سزاوارتری.[1]
بعد از شهادت امام حسین(ع) وقتی که اهلبیت(ع) آن حضرت را به اسارت گرفتند و موقع حرکت کاروان به سوی کوفه به دستور عمر سعد کاروان را از قتلگاه عبور دادند که اهلبیت پیامبر اکرم(ص) وقتی عزیزان خود را با وضعی دردآور و آغشته به خون دیدند از کجاوه ها پیاده شده هر کدام در کنار جنازه عزیزی به نوحه و سوگواری پرداخت.
در برخی از منابع و مقاتل نقل شده است که سکینه دختر امام حسین(ع) کنار پیکر بیسر پدرش آمد و ابتدا نشناخت بعد از آنکه فهمید جنازه پدرش است، سخت گریست و جنازه را در آغوش گرفت و از شدت گریه حالت غش به وی روی داد و شنید صدایی میگوید: «شیعتی ما ان شربتم ماء عذب فاذکرونی او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی»[2]
یعنی؛ شیعیانم وقتی آب گوارا نوشیدند، مرا یاد کنید و چون از غریبی یا شهیدی یاد شد، مرا نوحه کنید.
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم درباره این روایت، چنین میگوید: کفعمی در مصباح نقل میکند: حضرت سکینه وقتی در قتلگاه پدر را شناخت، بدن او را در آغوش گرفت و از شدت اندوه، غش کرد. و در عالم غشوه شنید، پدرش میفرماید: ای شیعیان من! هرگاه آب خوش و گوارا نوشیدید، از لب تشنه من یاد کنید و هرگاه درباره غریب و شهیدی سخنی شنیدید، به یاد غربت و شهادت من گریه کنید، من نبیره پیامبری هستم که بدون گناه مرا کشتند و بعد از کشتن از روی عمد بدنم را پایمال سم ستوران قرار دادند و کوبیدند، ای کاش در روز عاشورا همه بودید و میدیدید که چگونه برای کودکم از دشمن آب گرفتم، کودکم را به جای آب، با خون تیر ظلم سیراب کردند…».[3]
آری، شهادت امام حسین(ع) و یارانش با تشنگی، چنان داغ و غم سنگینی بر دلهای مؤمنان نهاد که تا قیامت سزاوار است با دیدن هر آب گوارایی و یا نوشیدن هر آب و شربتی گوارا، از لبهای عطشان آن حضرت یاد شود، چرا که آب، یادآور آن عاشورای عطش ریز و آن لبهای تشنه عاشوراییان شهید است.
امام صادق(ع) فرمود: من هرگز آب سرد ننوشم مگر آنکه حسین بن علی را به یاد میآورم و نیز فرمود: هر که آب بنوشد و حسین(ع) را یاد و قاتل او را لعن کند، برای او هزار نیکی نوشته میشود و هزار گناه از او محو میشود.[4]
بنابراین این روایت هم میتواند تأییدی بر آنچه که از سکینه بنت الحسین نقل شده باشد.
*معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ فرهنگ عاشورا، جواد محدثی.
2ـ وسائل المحبین، محمد حسین شریعتمداری.
3ـ فرهنگ سخنان امام حسین (ع)، علی مؤیدی.
*پینوشتها:
[1]. ابو مخنف، لوط بن یحیی، مقتل الحسین (ع)، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، 1398ش، ص194?
[2]. طریحی، فخر الدین، المنتخب، قم، انتشارات شریف رضی، 1413ق، 307?
[3]. کفعمی، ابراهیم بن علی، المصباح، قم، انتشارات رضی، 1405ق، ص741، این مطلب، هم چنین در منابع معالمی السبطین، ج2، ص55، ریا حسین الشریعه، ج3، ص275 آمده است، و خصایص الحسینیه، ص99?
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش، ج6، ص