ارزش واقعی انسان به چیست؟ - حکایتی زیبا
|
|
|
|
محمد فرستاده خدا است و کسانی که با او هستند در برابر کفار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند، پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود میبینی، آنها همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند، نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است، این توصیف آنها در تورات است، و توصیف آنها در انجیل همانند زراعتی است که جوانههای خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته، تا محکم شده، و بر پای خود ایستاده است، و به قدری نمو و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامی دارد!
در سال 54 که در منا آتش سوزی شد خیمه ها می سوخت ومردم فرار می کردند کسی به فکر پول وساک وبچه ورفیق وروحانی نبود. شبیه قیامت شده بود.
همین طور خیمه ها می سوخت وبه طرف حاجی ها حمله ور می شد.برخی مواقع خداوند می خواهد این گونه از میهمانش پذیرایی کند( او صاحب خانه است)
در آن سانحه که مهندس جوانی در کاروان ما بود که یک کیف هم همراه داشت با هم در حال فرار بودیم یک خانم هندی را دیدیم که یک بچه روی کولش بود وفرار می کرد آن قدر به فکر نجات جان خودش بود که بچه از روی کولش افتاد واو نفهمید. این مهندس جوان کیفش را رها کرد وبچه را گرفت وبا شتاب به منطقه ای که دور از آتش بود رفتیم .دیدیم همان زن هندی آنجاست وبه سرش می زند که بچه من چه شد؟ مهندس بچه را به آن زن داد دیدیم یک نفر هم آمد وکیف مهندس را به او داد . گفت من دیدم این بچه را برداشتی من هم کیف تو را برداشتم .بالاخره خیر خیر می آورد ورحمت رحمت .
((ان زلزله الساعه شی عظیم))
همهی اوضاع را به هم ریخته بود.وقتی پدر وارد شد،
مادر شکایت او را به پدرش کرد.
پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت.
پسر دید امروز اوضاع خیلی بیریخت است، همهی درها هم بسته است،
وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟ راه فراری ندارد!
خودش را به سینهی پدر چسباند. شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.
شما هم هر وقت دیدید اوضاع بیریخت است به سوی خدا فرار کنید:
«وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله»
هر کجا متوحش شدید راه فرار به سوی خداست.
به نقل از حاج محمد اسماعیل دولابی